نکته عجیب سفر در زمان در متون کهن هندی

متون کهن باستانی هندی مملو از اسرار می باشند، بطوریکه در برهه های زمانی مختلف بسیاری از دانشمندان و حتی سیاستمداران علاقه زیادی به مطالعه و تحقیق آنها نشان داده اند.بعنوان مثال هیتلر گروهی را مامور کرد تا به هندوستان رفته و راز ویمانا که وسیله ای پرنده مثل هواپیماها یا فضاپیماهای امروزی بوده را بیابند…… اما این متون علاوه بر تشریح ویمانا و سفرهای فضایی به موضوعات جالب دیگری نیز اشاره نموده اند که برای دانشمندان بسیار عجیب است که چطور ممکن است در 3000 سال پیش از مسائل پیچیده فیزیک البته بطور غیر مستقیم سخن گفته باشد. در بخشی از کتاب ماهاباراتا به ماجرای عجیبی اشاره شده که بسیاری آنرا نشانه ای آشکار از سفر در زمان می دانند.ماجرا از این قرار است که شاهی بنام ریواتا دختری داشته که به سن ازدواج رسیده بوده اما شاه نمی توانسته شوهری شایسته دخترش بیابد، از اینرو تصمیم می گیرد به بهشت رفته و با خدای برهما در این رابطه مشورت نماید، وقتی او به نزد برهما می رسد می بیند که برهما مشغول شنیدن موسیقی است.بنابراین منتظر می ماند و وقتی موسیقی تمام می شود برهما به او خوش آمد می گوید،ریواتا سر سخن را باز کرده و ماجرا را تعریف می کند و در اخر لیستی از افرادی که او برای دخترش در نظر گرفته نشان می دهد و از برهما می خواهد تا یک مرد مناسب برای دخترش توصیه نماید، در این هنگام برهما خنده ای کرده و می گوید این یک لیست بیهوده است زیرا مادامیکه او یعنی ریواتا با در بهشت است صدها سال در زمین گذشته است و هیچکدام از افراد لیست زنده نیستند که بخواهند با دخترش ازدواج نمایند. اما برهما به او می گوید نگران نباشد زیرا وقتی به زمین برگردد یکی از خدایان بنام بالاراما در هیبت یک انسان متولد شده و وقتی آنها به زمین بروند او بسن بلوغ رسیده و می تواند با دخترش یعنی شاهزاده ریواتی ازدواج کند.شاه همراه با دخترش به زمین بر می گردند و می بینند که همه چیز تغییر نموده و تمام افرادی که می شناختند مرده اند و نسل ها گذشته است…….
اکنون با توجه به این ماجرای عجیب که در ماهاباراتا ذکر شده محققان به این نتیجه رسیده اند که این داستان نمونه ای آشکار از سفر در زمان است.